جوری که...

جوری که دو تا عکس میتونه ادمو برگردونه به خاطرات خوش 3 سال پیش:)
کاملا چرت و پرت نوشتم توجه نفرمایید لطفا با تشکر:)
موجانگ برای خیلیا یه بازی مسخره و بی کیفیت و بچگونه ساخته
ولی برای من.. برای ما...
کلی دوستی شکل داد، دوستیایی که تهش شدن دوستیای 3 ساله،
شدن کسایی که الان هم کلاسی و هم مدرسه ایم هستن،
شد کلی خاطرات قشنگ و خوب
شد کلی یادگاری که با به یاد اوردنشون هممون یه حس عجیب داریم
شد قایم موشک بازی کردن تو یه بازی :)
شد کنار هم بودنای الکی که واقعی بود
شد تعلق به یه جایی که الکیه
شد دوست داشتن ادمایی که حتی یه بارم ندیدیمشون (ولی بعد چندسال بعضیاشونو چرا)
و تهش میشه که با چند تا کلمه و چند تا عکس(حتی عکس یه ساختمونی که خراب شد ولی گربه هاش زنده موندن)
هممون برمیگردیم به اون خاطرات
اینم بگم جدا از اینا، خیلی وقته با اینکه هنوز رسما اون روزی که به عنوان سال اخری این مدرسه شناخته میشیم(دوشنبه) نیومده، ولی ذهنم مدت هاست که داره روز اخرو تصور میکنه، حرفای اخر، مرور عکسا و ... ای کاش ادما اینقدر به خاطراتشون وابسته نبودن:)