از چنل پرنده ای در قفس خیال...

lavender
1404/3/24 10:19
توی مجموعه ی هری پاتر ،
اشک مفهموم قشنگی داشت؛
هر اشکی که ریخته میشد حاوی خاطرات اون آدم بود، به نظر من اشکا همینقدر ارزشمندن،
چون توی هر کدوم یه خاطره،
حتی چهره ی یه آدم نقش بسته؛
اشکا گنجینه ی آدمان
که از دریچه ی روحشون سرازیر میشن!
کاش ما هم میتونستیم به جای حرف زدن اشکامونو بدیم بهم