از چنل پرنده ای در قفس خیال...

توی مجموعه ی هری پاتر ،
اشک مفهموم قشنگی داشت؛
هر اشکی که ریخته می‌شد حاوی خاطرات اون آدم بود، به نظر من اشکا همینقدر ارزشمندن،
چون توی هر کدوم یه خاطره،  
حتی چهره ی یه آدم نقش بسته؛
اشکا گنجینه ی آدمان 
که از دریچه ی روحشون سرازیر میشن!

 

کاش ما هم میتونستیم به جای حرف زدن اشکامونو بدیم بهم

ابزار جستجو در وبلاگ بلاگیکس