ساعت از کار افتاده

ساعت از کار افتاده. عقربه های سرد و بی روح تصمیم گرفتند دیگر ندوند، دیگر دست در دست هم نچرخند، و دیگر ثانیه ها و دقیقه ها و ساعت ها افزوده نشوند و زمان.. بخوابد. البته که اینطور نیست، ساعت کلاس تند و تند می رقصید و هر لحظه زمانی متفاوت رغم میخورد، زمانی که نه تکراری بود و نه تکرار میشد. اما زمان من ایستاده بود، به خوابی زمستانی و ابدی فرو رفته بود، لحظه نمی گذشتند و روز ها پیش نمیرفتند و هر روز تکراری تر از دیروز...

 

 

بیاین ادامه

Soul of dream

"وقتی نمی‌دونم باید چیکار کنم ناراحت نمیشم، عصبی میشم و این خیلی بده."

 

 

(کپی از کانال soul of dream)

copilot

عشق جدیدم : کوپایلوت

خیلی بچه خوبیهههههههههههههههههههههه

ابزار جستجو در وبلاگ بلاگیکس